رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

همه عمر بر ندارم، سر از این خمار مستی ..... که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

همه عمر بر ندارم، سر از این خمار مستی ..... که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

درباره ی وبلاگ
رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

خدایا!
هرچه گرفتی، بگیر، اما ایمانم را نه...

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

حث در اصلاح رابطه با خدا به بالاترین مرتبه ی توحید، توحید عبادی، رسید:
 

-مرادف توحید عبادی، به عنوان کامل ترین مرتبه ی توحید، اخلاص است. به همین دلیل نام دیگر سوره ی توحید را اخلاص گفته اند.

 

- اگر کسی به نیت رضای خدا عمل کند، دیگر نمی تواند عمل غیر صالح داشته باشد. دیگر لازم نیست دائم نگران گناه باشد. گناه نکردن دیگر آسان می شود. مثلا نمی توان برای رضای خدا دزدی کرد. هرچند ممکن است در تعیین مصداق اشتباه کند، اما تعمدا نه!

 

- رسیدن به نیت خالص، از ابتدا میسر نیست و نیاز به ممارست هست. این که به ما ذکرهایی گفته اند، نمازهایی گفته اند و... این ها همه تمرین است برای رسیدن به این مرتبه. مثلا کسی که استاد است، از ابتدا نمی تواند به توجه ها و احترام ها و ارادت های دیگران میل نداشته باشد و توجه نکند. چهار جا که رفت خراب کرد، تپق زد، بی احترامی و تهمت دید، آنوقت به اصطلاح می فهمد از خودش هیچ چیز ندارد. به اصطلاح روزگار به او کارورزی می دهد. دوره ی کارورزی طول می کشد تا ثمر دهد. نمی توان از ابتدا از یک بچه ی 14-15 ساله توقع اخلاص داشت.

 

- آن چه باید توجه داشته باشیم که در ما از بین نرود، توجه به این است که دنبال خلوص باشیم. اگر این در ما مرد، آن وقت باید نگران شویم. آن وقت است که دیگر امیدی نباید داشت به خلوص. نه اینکه دست از عمل بکشیم چون خلوص نداریم. این یکی از مکرهای شیطان است.(حدیث در پی نوشت) بنابراین باید در حین عمل، به خلوص برسیم. این رسیدن هم توجه اتصالی لازم دارد، مراقبت لازم دارد. تنبیه گذاشتن لازم دارد. تنبیه به چیزی که به آن نیاز دارید و به شما آرامش و معنویت می دهد. مثل قرآن، روزه، نماز مستحبی... این توجه اتصالی در همه چیز لازم است. حتی گاهی لازم است شما برای مواردی برای خودتان مراقب بگذارید.

 

- نقل است که شهید بهشتی یک بار خدمت امام رسیده بودند، در حالی که امام داشتند آماده می شدند که برای مردم سخنرانی کنند و مردم داشتند برای امام شعار می دادند. شهید بهشتی گلایه کردند و گفتند که خسته شده ام از اینکه هرجا می روم علیه من شعار می دهند و حرف می زنند. امام توجه ایشان را به شعارهای مردم جلب کردند و (قریب به این مضامین) گفتند که «والله قسم اگر این ها همه مرگ بر خمینی بگویند باز برای من فرقی نمی کند و کار خودم را میکنم.» این است که روایت داریم مؤ من از هیچ نمی ترسد و همه از مؤمن می ترسند. بخاطر این خلوص این اتفاق می افتد. این مؤمن دیگر به منبع جهان وصل است.

 

- وقتی رابطه با خدا اصلاح شد، روابط انسان ها هم بر محور ایمان شکل می گیرد و خدا این روابط را خودش تنظیم می کند. استاد ما آیه ای که در مورد ما و دوستانمان می خواند این بود: « ...إنهم فتیة آمنوا بربهم و زدناهم هدی، و ربطنا علی قلوبهم...» خداوند قلوب مومنین را به هم ربط می دهد.

 

- باید حواسمان باشد که در بعضی کارها باید قربة الی الله ریاء کرد! یعنی اصلا بعضی مناسک و سکنات دینی، رئاء الناس طراحی شده، ولی قربة الی الله! مثل راهپیمایی یا نماز جماعت. یا مثلا اظهار دینداری در زمانی که اسلام نیاز دارد نام دین خدا در ملأ عام زنده شود. این ها دیگر در واقع قربة الی الله است.

 

پ.ن: قبلا حدیثی شنیده بودم، اگر اشتباه نکنم از امام جواد علیه السلام، با این مضمون که هرکسی از ترس ریاء عمل نکرد، بی عمل ماند. مفهوم این حدیث برایم پیچیده بود و نمی توانستم با بحث خلوص جمعش کنم. وقتی داشتم این خلاصه ها را می نوشتم یاد این حدیث افتادم و فهمیدمش، البته احتمالا!

 

التماس دعا- یاعلی

  • سر به هوا!

ر چند جلسه ی گذشته در بحث از اصلاح رابطه با خداوند، بیان کردیم که رابطه اصلاح نمی شود مگر با شناخت خدا و غور در مراتب توحید.

 

- به لطف مباحث بزرگان، فهم و پذیرش توحید ذاتی آسان است.

 

- گفتیم که توحید صفاتی این است که صفات خداوند با هم و با ذات خداوند یکی است. صفات خداوند، هرچند در ظاهر متناقض باشند عین هم اند. بسیار مهم است که در زندگی خود تشخیص دهیم اگر بلایی داریم، عین رحمت خداست. گاهی هم مثل بچه ای می شویم که شیطنت می کند، اما چون پدرش مهربان است، به او چیزی نمی گوید. عاشقی که معشوقش را ناراحت می کند، گاهی فقط التماس این را می کند که معشوق با او صحبت کند. برای او سکوت معشوق عین عذاب است، نه رحمت. خداوند هم همینطور است.وقتی به کسی بلایی نمی دهد و او را در راحتی می گذارد، برعکس آنچه از رحمت خدا ظاهر شده، این عین عذاب اوست.اما مردم برعکس تصور می کنند. اگر این شناخت را پیدا کنیم از خدا، محبتمان هم بیشتر می شود طوری که حتی در جهنم هم عاشقی می کنیم: الهی! إن أخذتنی بجرمی، أخذتک بعفوک. و إن أخذتنی بذنوبی، أخذتک بمغفرتک. و إن أدخلتنی النار، أعلمت اهلها «أنی أحبک»!

 

- اما مرحله ی بعدی، توحید عبادی است. توحید عبادی، نه به این معنا که هر عبادتی مخصوص خدا باشد، بلکه به این معناست که هر کاری برای خدا باشد.خیلی وقت ها ظاهر یک چیز برای خداست، اما در اصل برای دیدن مردم یا حب ذات است.

 

- در روایت داریم که برخی از علما را به محشر می آورند و هنگام مؤاخذه می گویند که تو برای اثبات علم خود به دیگران درس دین داده ای. برخی از شهدا را هم می آورند می گویند تو برای اثبات شجاعت خود کشته شدی نه برای خدا. و هر دو را به جهنم می برند.

 

- اما آن چه قوی تر از رئاء الناس و حتی منشأ آن است، حب ذات است. این که امام خمینی آرزو می کند به جایی برسد که دو رکعت نماز برای خدا بخواند در مقام رهایی از این حب است. و اینکه امیرالمؤمنین علی علیه السلام خود را عبادت کننده ی خدا میداند چون او را شایسته ی عبادت می بیند، و این عبادت را در مقابل عبادت کسانی که دنبال جلب سود و دفع ضرر اند قرار می دهد، هم در مقام رهایی از حب ذات است.

 

- خیلی معروف است که می گویند شهدا برای عشق و حال خودشان رفته اند و به دنبال حوری و... بوده اند و رسیده اند. تصور این ها این است که آدم ها در جنگ می توانند به حوری فکر کنند! حتی کسی که به این نیت هم به جبهه رفته باشد، آنقدر در جنگ سختی می کشد تا نیتش خالص می شود برای خدا. حتی دیگر نمی تواند به رهایی از عذاب و رسیدن به نعمت های بهشتی فکر کند!

 

- پیروی از حق خیلی سخت نیست. آن چه سخت و مهم است جزو السابقون السابقون بودن است. کسانی مثل شهید علم الهدی، اصلا قبل از انقلاب شهید شده بودند! امثال او چون السابقون السابقون بودند، بقیه را به دنبال خود کشیدند. هنر مال آن هایی است که برای جهاد فی سبیل الله از باقی سبقت می گیرند.

  

التماس دعا-یا علی

  • سر به هوا!