جلسه ی چهارم اخلاق
در این جلسه استاد بیشتر حدیث خواندند.آنچه توان دارم را می نویسم:
-بیشترین جایی که ایمان آدم ها می سوزد و آسیب می بیند در رابطه با برادران دینی آن هاست.متأسفانه حتی جامعه ی دینی ما در این زمینه ضعف دارد که حتی برخوردهای متناسب با روابط دینی اگر شکل بگیرد برای همه خنده دار است.
-اگر بین مؤمنین رابطه ی دینی شکل نگیرد،روابط عادی یا حتی روابط شیطانی شکل می گیرد.ملاک رابطه ی ایمانی، بخاطر خدا بودن است.وقتی این ملاک در روابط از بین رفت،اهل صورت می شویم و باطن را کنار می گذاریم.آداب را نگه می داریم اما اخلاق را رعایت نمی کنیم.در ظاهر به هم احترام می گذاریم اما پشت سر غیبت می کنیم.
-روابط در جامعه به انحاء گوناگون است.بعضی روابط خونی است،بعضی روابط اجتماعی است،بعضی روابط با مصنوعات بشری است...هرچه رابطه دورتر می شود عاطفه هم کمتر می شود.در بین این رابطه ها رابطه ی ایمانی هست که کاری ندارد شما نسبتی باهم دارید یا نه؟قوت بالایی هم دارد.حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت علی علیه السلام بجز اینکه زن و شوهر بودند و بجز اینکه امام و مأموم بودند،رابطه ی دیگری داشتند که همین رابطه ی ایمانی بود.البته این رابطه از رابطه ی زن و شوهری قوی تر و از رابطه ی امام و مأمومی ضعیف تر است.
-قرآن دو گونه این رابطه را تبیین کرده است.یکی زشتی ها را بیان کرده است، و دیگری تشویق کرده است به این رابطه.احادیث بسیاری هم در این زمینه داریم.اصول کافی بابی دارد در مورد ارتباط با برادران دینی که احادیث زیبایی دارد.
-شخصی خدمت امام باقر علیه السلام می رسد و عرض می کند که بدون اینکه بلایی بر من نازل شود و مصیبتی به من برسد غمگینم طوری که بقیه می فهمند.امام در جواب می فرمایند که خداوند مومنین را از گل بهشتی خلق کرده و از روح خودش در آن جریان داده.به همین دلیل مومن برادر مومن است،طوری که گویی پدر ومادرشان یکی است،اگر در سرزمینی،به مؤمنی مصیبتی برسد تو محزون می شوی.
-شخصی خدمت معصوم بود که شخص دیگری بر امام وارد شد.امام رو کرد به شخص اول و پرسید: دوستش داری؟ او پاسخ داد بله.امام فرمود: چرا دوستش نداشته باشی در حالی که پشتیبان توست و یارت در مقابل دشمنت و روزی اش هم بر دیگری است؟!
(احادیث بسیاری خوانده شد اما چون طولانی بودند یا حفظ نشدم یا سخت است گذاشتنش.همین دو حدیث را هم نقل به مضمون کردم.)
التماس دعا-یاعلی