رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

همه عمر بر ندارم، سر از این خمار مستی ..... که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

همه عمر بر ندارم، سر از این خمار مستی ..... که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

درباره ی وبلاگ
رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

خدایا!
هرچه گرفتی، بگیر، اما ایمانم را نه...

فروشنده

چهارشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ

مترو سوارها، از نوع خانم شان بخصوص، با پدیده ی گدایی  تحت عنوان فروشندگی آشنا هستند...

بچه ها یا بزرگترها بعضا با شکم برآمده یا فرزندی در آغوش، با لباس های نسبتا نامرتب و کثیف می آیند، با التماس میخواهند که جنس هایشان  را بخری، که معمولا هم دستمال فالی و چسب زخم و آدامس است...

حالا بزرگترها حسابشان جدا، ولی معمولا بچه ها، یک صاحب دارند که برای او کار می کنند...

چندی پیش دختر بچه ای با همین اجناس دیدم، از روی اجناسش می شد حدس زد از همین قسم کودکان بی نوا باشد، اما لباس هایش تمیز و مرتب بود...

به بغل دستی ام گفتم به نفعشان باشد لباس کهنه تن این بدبخت ها می کنند، به نفعشان نباشد لباس نو، این بیچاره ها هم عروسک دستشان هستند...

خیلی تاسف خوردم... برایم تلخ بود لباس نو بر تنش دیدم!

چند روز پیش اما با صحنه ی عجیب تری مواجه شدم:

دخترک ده یازده ساله ای، با موهای فشن، یک طرف کوتاه یک طرف بلند، و رنگ کرده، با لباس و کوله و کفش خیلی شیک و گرانقیمت، داشت تل فنری می فروخت!!!

خیلی برایم عجیب بود...

قبل تر دیده بودم مثلا در سن راهنمایی و دبیرستان، بیایند چیزی بفروشند، اما خب لباس هایشان معمولی بود...

این یکی ولی اصلا به ظاهرش نمی خورد وضع مالی بدی داشته باشد... که مثلا بگویم فشار مالی باعث شده خانواده اش مجبورش کنند بیاید دستفروشی کند! دستمال فالی هم نمی فروخت که ذهنم برود به سمت کودکان کار بدسرپرست...

چه دلیلی می توانست داشته باشد؟ دختری با آن ظاهر بیاید فروشندگی؟

چرا خانواده اش اجازه داده اند؟ به چه حقی؟

+ آی در دلم مانده یک بار وقتی یکی از این دخترهایی که شلوارشان را پاره می کنند می پوشند در مترو باشد و یک فروشنده ی شلوار فروش هم، و من یک شلوار بخرم فی المجلس ببرم بدهم به آن دختر و بگویم بفرمایید این را برای شما خریدم، انگار شلوار سالم نداشتید بپوشید، گفتم کمکتان کنم! :/

++ این روزها که می روم موسسه، وقتی از قطار در ایستگاه دروازه شمیران پیاده می شوم، می بینم این زنان دستفروش صف بسته اند روی صندلی های سکو، دارند جنس تبلیغ می کنند... شاید پانزده بیست نفر... انگار بازار محلیست... اکثرا هم لوازم آرایش و زینت آلات و لباس زنانه... چرا اجازه شان می دهند اینطور بساط کنند خدا می داند...

+++ تا چند وقت دیگر تعداد فروشنده های مترو از مسافران بیشتر می شود... :/

  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • ۹۵/۱۱/۲۰
  • ۴۳۷ نمایش
  • سر به هوا!

دستفروش های مترو

نظرات (۷)

خب من فکر می کنم که اگه کسی مغازه داشته باشه نمیاد مترو دستفروشی و از این بابت اصلا ازشون شکار نیستم و اتفاقا فکر می کنم دمشون گرم که نون بازوشون رو می خورن نه نون جنسیتشون رو! والا...


راستش منم یه بار آب نبات فروختم!!!! وقتی سوم راهنمایی بودم و سر کل کل با دوستام :))))
پاسخ:
من نمیتونم مزاحمتی که فروشنده های مترو ایجاد می کنن رو به این راحتی نادیده بگیرم...
ضمن اینکه اجناسی که میارن اولا بعضی هاش به صورت هرمی تهیه میشه، ثانیا فرهنگی که دارن جا میندازن خیلی مضره... واقعا تجمل گرایی رو تشدید می کنن با نوع اجناسشون... اکثرا لوازم آرایش و زلم زیمبو جاته... یا مثلا همین ساپورت رو همین ها مد کردن... قشنگ یادمه از همون اول که می آوردن، همه شون میگفتن کلفته میشه بیرون پوشیدش!!! یا بعضی هاشون سی دی هایی میارن تحت عنوان آموزش رقص یا آموزش مسائل جنسی، که معلوم نیست چه کوفتی توشونه تحت این عناوین...

بعد هم من فکر می کنم بین نون جنسیت خوردن و دستفروشی گیر نکردن که توجیه خوبی باشه برای رو مخ رفتن هاشون! و اصلا قرار نیست فرض بر نون جنسیت خوردن گذاشته باشه... اساسا من چیزی تحت این  عنوان رو قبول ندارم... مثلا میگن مجبور شد تن فروشی کنه!!! یعنی به بدبختی افتاد، وسایل خونه ش رو فروخت، بعد که وسایل خونه ش تموم شد، گفتم خب حالا چی بفروشم؟ عاهان! تنم رو میفروشم! این که نشد... نون جنسیت خوردن، نوعی نون خوردن نیست، نوعی بروز جنسیت و شهوته... وگرنه اگر کسی عفت داشته باشه راضی نمیشه، ولو بمیره از گرسنگی، که حرمت بدنش رو با دست به دست کردن بین این و اون از بین ببره...

خخخخخخ
  • محمد ابراهیمے
  • ولی دلت به حال یک نفر سوخت حتما کمکش کن
    پاسخ:
    من راه کمک به این ها رو بلد نیستم راستش...
    بچه های بدبخت رو که کمک مالی نمیشه کرد، چون به خودشون قطعا نمیرسه...
    اون بچه مایه داره رو هم که نمی فهمیدم مشکل اصن چیه؟
    ضمنا من از گدایی کردن بیشتر منزجر میشم تا دلم بسوزه، چون کم ندیدیم و نشنیدم سواستفاده هاشون رو... و کم هم ندیدیم کسانی که خیلی فقیرن ولی حاضر نیستن گدایی کنن...
    پدیدۀ دستفروشی توی مترو، توسط خانم ها و بچه ها، بعنوان شغل و از روی نیاز آنها نیست. متأسفانه پدیدۀ زشت و نامبارکی است که فساد و سوء استفاده هایش گریبان بخشی از جامعه را گرفته است.
    من البته با فروشندگی در مترو علیرغم اینکه قانوناً ممنوع است، مشکلی ندارم. اما فقط برای آقایون، اونهم بعضی جنس های ضروری و خاص که شائبه رد و بدل کردن مواد و فساد و این چیز ها را نداشته باشد..

    حالا خوبی واگن خانم ها این است که فروشنده های مرد اجازۀ ورود ندارند. اما، در واگن آقایون مرتباً زن های فروشنده با لباس های مندرس و صدای ناله و امثال اینها دائماً تردد دارند که دیدنشان و شنیدن صدایشان، هم رقت برانگیز است و هم چندش آور...
    پاسخ:
    بله منم معتقدم بخش زیادیش از سر نیاز نیست...
    بنظرم بخش کمی شون نیازمندن...

    متاسفانه در واگن خانم ها هر از چندی آقایون هم میان... :/
    اما نمیدونستم در واگن آقایون میان اون خانم ها...
    جالب اینجاست که همونها هم بعضا چهره هاشون جوریه که آدم متوجه میشه کلی طرف به خودش میرسه حالت عادی... مثلا ابروهای تتو کرده!
  • آب‌گینه موسوی
  • متروی ما خیلی کاریکاتوری و فانتزیه. از این بساط‌ها نداریم. :)
    پاسخ:
    خوش به حالتون والا...
    بنده به شخصه گاهی از شدت سر و صداشون اعصابم می ریزه به هم...
    فک کن یهو توی واگن هفت هشت ده تا خانم میان جنساشونو بلند بلند معرفی می کنن...
    اصن قرق کردن مترو رو...
    زور هیچکسم بهشون نمی رسه...
    گاهی هم که مامورهای مترو سفت می گیرن و جنساشونو ضیط می کنن، این زن های احمق شروع می کنن الکی دلسوزی کردن...
  • حسین (علیه السلام) آرام جانم
  • کاش عنوان این پست رو یه چیز دیگه گذاشته بودی....

    متاسفانه تا کلمه فروشنده رو میشنوم یا میبینم یاد اون فیلمه میفتم که ... :/

    بگذریم...

    پاسخ:
    خخخخخ...
    دقیقا به همین دلیل گذاشتم که مخاطب گول بخوره :))))))))
  • حسین (علیه السلام) آرام جانم
  • عجب.....

    :)

    پاسخ:
    :-P
    خب من موافق نیستم
    و نمی تونمم بگم خاک تو سرشون که بی عفتند لابد دیگه
    چون می ترسم از اینکه به گناهشون اه اه و پیف پیف کنم و خودمم همون کارو انجام بدم
    روایتشو حتما شنیدی
    و برا من به کررررااااات اتفاق افتاده
    و جزو عقایدمه اصن...

    بعدم با تجمل گرایی و اینایی که گفتی موافق نیستم.

    ولی خب نمی تونم منکر این بشم که شاید برا بعضیا سبب رنج و عذاب و ناراحتی باشند.


    از عبارت "زن های احمق" هم ابراز انزجار می نمایم. ایش اصن :))))
    پاسخ:
    من اولا نگفتم خاکتوسرشون!
    گفتم زنانی که به خاطر و به بهانه ی مسائل مادی، دم به دقه در آغوش کسی هستن، این بروز شهوتشونه! توجیه نکنیم و نکنن... ممکنه البته جزو منافعش باشه، ولی توجیه منطقیش نیست...
    تقوا پیشه کردن برای هرکسی میسر نیست طبیعتا... و شاید اصلا خداوند بعضی ها رو که شرایط تقوا نداشتن، خیلی عذاب نکنه، به هر حال عادله... اما میگم این بروز شهوته، اصلا بدون اینکه بخوام به شخص و شرایطش کار داشته باشم، دارم فارغ البال نگاه میکنم...
    مرز سرزنش و تحلیل یک توجیه برای انجام کاری هم مشخصه فک کنم...

    با تجمل گرایی و اونایی که گفتم به شدت موافقم! :)
    نمیگم آدم نباید استفاده کنه وسایل زینتی، اما چقدر؟
    بیخودیه رتبه مون توی دنیا انقدر بالاس تو استقفاده از لوازم آرایش؟

    رنج رو نگو که یه وقتایی میخوامگیر سرمو بکوفم تو دیوار از سر و صدا و مزاحمتاشون :[]

    از عبارت «زن های احمق» هم ابراز انزجار میکنی :)))
    ولی خب خیلی از زن ها به معنی الاتم احمق اند! (من نیستمااااا! :))))) )
    و این هم ربطی به اینکه مردها چی هستن و چی نیستن نداره... مطمئنا خصوصیاتی در مردها هم هست که باعث ایجاد مشکل بشه و خیلی از مردها دچارش باشن در حالی که نباس باشن!

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی