رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

همه عمر بر ندارم، سر از این خمار مستی ..... که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

همه عمر بر ندارم، سر از این خمار مستی ..... که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

درباره ی وبلاگ
رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

خدایا!
هرچه گرفتی، بگیر، اما ایمانم را نه...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ازدواج» ثبت شده است

دیشب به حدیث عجیبی برخوردم...

یعنی برای من که از کودکی نظر پدر و مادر آنقدر برایم جایگاه داشته که حتی در سنین پایین تصور می کردم مادر اگر بگوید راضی نیستم نماز بخوانی، نباید خواند!

خب من بزرگ شدم و تصوراتم نسبت به این مساله کمی تعدیل شد اما کمرنگ، هرگز!

برای همین میگویم برای «من» عجیب بود، کما اینکه وقتی فهمیدم نماز ربطی به رضایت مادر و پدر ندارد هم شاید کمی عجیب بود...

اما حدیث این بود:

سئل عن الصادق علیه السلام:
إنّی أرید أن اتزوج امراة و إن ابوی أراد غیرها،
قال:
تزوج التی هویت و دع التی هوی أبواک.

از امام صادق علیه السلام سوال شد:

من می‌خواهم با خانمی ازدواج کنم و پدر و مادرم کسی غیر از او را می‌خواهند.
فرمود:

با کسی که دوست داری ازدواج کن و آنکه پدر و مادرت دوست دارند کنار بگذار.

(تهذیب الاحکام، جلد 7، ص 392)

می دانید، داشتم فکر می کردم که چه ازدواج ها که می توانند خوب باشند، اما به دلیل این قید کاذب که پدر و مادر پسر باید راضی باشند به هم می خورد... قیدی که خداوند نگذاشته اما احتیاط های اخلاقی بیش از حد، آن را می گذارد و چه بسا فتنه ها و فسادها که ایجاد می کند... (کمااینکه در روایت داریم دختر اگر خواستگار را بدون دلیل دینی و اخلاقی رد کند، فساد ایجاد کرده است.)

البته که من نمیگویم اینگونه ازدواج ها هیچ آسیبی ندارند، اما پاک کردن صورت مساله بخاطر این آسیب ها بنظرم درست نخواهد بود.

  • سر به هوا!