رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

همه عمر بر ندارم، سر از این خمار مستی ..... که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

همه عمر بر ندارم، سر از این خمار مستی ..... که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

درباره ی وبلاگ
رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

خدایا!
هرچه گرفتی، بگیر، اما ایمانم را نه...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حیا» ثبت شده است

خب می دانید راستش من هم شیعه ام!

من هم نسبت به اهل بیت ارادت دارم و در شادی شان شادم و در ناراحتی شان ناراحت، لااقل در جایی که به حق الیقین درمورد این ناراحتی و شادی رسیده باشم!

اما بعضی چیز ها را نمی فهمم!

بعضی حرکات را درک نمی کنم!

مثلا بعضی سبک های عزاداری در کَتم نمی رود...

نمی فهمم یعنی که چه برخی آقایان موقع عزاداری لباسشان را درمی آورند! آن هم نه اینکه گریبان چاک کنند یا با زیرپوش بمانند که بگویی مثلا گرمشان شده یا هیجان گرفته اند، کما اینکه خانم ها موقع عزاداری از شدت هیجان یا گرما ممکن است روسری شان را باز کنند یا نهایتا دربیاورند!

حالا درست است که گفته اند حیا اگر ده قسمت باشد، یک قسمتش را آقایان بهره دارند، اما تا چه حد؟!!!

بعد تازه چقدر هم زیاد است تکه فیلم های عزاداری مجلس آقایان که لباس کنده اند و فیلم را تار کرده اند و پخش می کنند همه جا! آن هم لابد برای اینکه به دست خانمی نیفتد و آن خانم دچار گناه شود... فیلم هایی که اگر صدایشان حذف شود و هیبت مداح هم نشان داده نشود، با خیلی مجالس قطعا به اشتباه گرفته می شوند!!!

نمی فهمم یعنی که چه در برخی سبک های عزاداری دائم در حال بالا پایین پریدن اند! برادر من، و احیانا خواهر من، عزادار که حال ندارد ده دقیقه یک ربع، نیم ساعت، بالا پایین بپرد! عزادار نهایت هیجانش این است که فریاد بکشد از ترسیم یک صحنه یا بر سر و سینه بکوبد یا حتی مثل ماهی نیمه جان از آب بیرون افتاده تلظی کند...

نمی فهمم این حالات عزاداری مدرن، وحتی بعضی روش های سنتی، اگر جلوی یک انسان بزرگ، مثل امام معصوم یا حتی نایبشان هم باشد رخ می دهد؟! مگر مدعی نیستیم که اماممان در عزای عمویشان حاضر می شوند؟ پس چطور در یک جمع لخت می شوند عده ای و مثل بعضی مجالس خاص، دائم بالا و پایین می پرند؟!!!

چرت و پرت گویی ها و وقاحت برخی مادحین هم که بماند برای وقت دیگری... 

تأکید می کنم: شیعه هستم و در عزای امامم عزادارم، بارها نفرت از دشمنانش را فریاد کرده ام و محبت خودش و خاندانش را به پهنای صورت گریسته ام و از شدت ظلم به او، بر سر و سینه کوبیده ام...

  • سر به هوا!