رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

همه عمر بر ندارم، سر از این خمار مستی ..... که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

همه عمر بر ندارم، سر از این خمار مستی ..... که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

درباره ی وبلاگ
رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

خدایا!
هرچه گرفتی، بگیر، اما ایمانم را نه...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «منافقین» ثبت شده است

ماجرای امروز!

۰۵
ارديبهشت

سلام به همه ی دوستان...

عیدتون با تأخیر مبارک! :)

بعد از مدتی ننوشتن، راستش جمله ها برای شروع توی سرم چرخ می خورن و نمی دونم درست چجوری باید شروع کنم...

این مدت از نظر روحی، ناملایمات زیادی داشتم... اما واقعیت رو باید پذیرفت و باهاش کنار آمد... واقعیتی که فقط حس حضور خدا می تونه قابل تحملش کنه... به هرحال این نیز بگذرد و من همچنان امید دارم به رحمت و لطف و جبران خدا...

 

اما ماجرای امروز:

با خانواده رفتیم ماجرای نیمروز!

بماند که من در فیلم کلی بخاطر هیجان بالاش استرس گرفتم و اگر معذوریت نداشتم جیغ هم می کشیدم، و حتی وقتی بیرون هم آمده بودیم، من ضربان قلبم بالا بود همچنان، اما فیلم فوق العاده دوست داشتنی بود برام... واقعا از عواملش ممنونم...

یکی از اصلی ترین جذابیت هاش بنظرم نوع فیلمبرداری و کار روی فیلم بود که فضا رو کاملا تبدیل به فضای دهه شصت کرده بود...

و البته بازی گرفتن ها از بازیگر ها، که بجز یکی دو نفر، باقی خیلی خوب تو نقششون فرو رفته بودن...

فکر می کنم یکی از موفقیت های فیلم این بود که برادر چموش من رو به این نتیجه رسوند که خیلی کار خوبی هم کردن منافق ها رو اعدام کردن! (چون بعد از اون فایل صوتیه سوزنش گیر کرده بود که چرا منافق ها رو دیمی اعدام می کردن و...)

اما اونچه در فیلم فکرم رو مشغول کرد، این بود که چقدر تجربه ها طی شده تا ما به اینجا برسیم!

مطمئناً مقابله با یک تیم آموزش دیده ی پشتوانه دار، با دست های خالی و بدون تجربه، بسیار سخته... اونچه الان اطلاعات ایران رو قوی کرده طی کردن یک سری تجاربی هست که الان به نظر من هم که تاحالا توی این فضاها نبودم، بدیهی میاد! مثل بازرسی همه، حتی معتمدین، یا چیزهای دیگه ای که توی فیلم وقتی می دیدم می گفتم اشتباه کرد... اما خب اونموقع اونقدر این تجارب کم بوده که مبارزه با این تیم سال ها طول میکشه...

این تجربه ها آدم ها رو پخته و هوشمند و حساس می کنه...

و البته این حساسیت و پختگی در هر دو جناحه، تا زمان ظهور که هم جبهه ی حق و هم جبهه ی باطل هر دو به اوج ظهور و بروز خودشون می رسن...

 

و اما وقایع انتخابیه:

امثال من منتظرند ببینند بین آقایان قالیباف و رئیسی کدام می مونه تا بهش رأی بدن، چون گزینه ی دیگه ای نیست که مثل سالهای پیش سردرگم بشیم... بنده از جهاتی آقای قالیباف رو می پسندم و از جهاتی آقای رئیسی رو، اما واقعا نمی دونم اگر جفتشون باشن به کدوم رأی بدم، گرچه شاید اطلاعاتم تکمیل بشه بتونم تصمیم بگیرم...

 

و اماتر برادر احمدی نژاد! :/

داداچ! حالت خوبه؟

البته که الحمدلله احمدی نژاد گفت از کسی حمایت نمی کنم، چون رای های طرف رو می آورد پایین، و البته تر که این حرف اصلااااا به معنای تحریم انتخابات نیست، اما من ماندم در کار کسانی که ادعای ولایی بودن دارن، این هوا، بعد احمدی نژادی بودنشون متقاعدشون می کنه نباید رای بدن!

و اصلا که در مقابل انقلابی بودن، احمدی نژادی بودن یا نبودن چه معنا و اهمیتی داره، خدا می دونه!

 

- همچنان اگر حال داشتید برای حال، حال و آینده ام دعا کنید...

  • سر به هوا!