رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

همه عمر بر ندارم، سر از این خمار مستی ..... که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

همه عمر بر ندارم، سر از این خمار مستی ..... که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

درباره ی وبلاگ
رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

خدایا!
هرچه گرفتی، بگیر، اما ایمانم را نه...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نجف» ثبت شده است

وقت پرواز آسمان شده بود
گوئیا آخر جهان شده بود
 
کعبه می رفت در دل محراب
لحظه ی گریه ی اذان شده بود
 
کوفه لبریز از مصیبت بود
باد در کوچه نوحه خوان شده بود

 
شور افتاد در دل زینب (س)
پی بابا دلش روان شده بود
 
در و دیوار التماسش کرد
در و دیوار مهربان شده بود
 
شوق دیدار حضرت زهرا
در نگاه علی عیان شده بود
 
خار در چشم و تیغ بین گلو
زخم ،مهمان استخوان شده بود
 

سایه ای شوم پشت هر دیوار
در کمین علی نهان شده بود
 
ناگهان آسمان ترک برداشت
فرق خورشید خون فشان شده بود

(سید حمیدرضا برقعی)

چند سالی است هوای یک دهه مجاورت با حرم امیرالمؤمنین علیه السلام، مصادف با شب های قدر، شده یک رویا که گاه به گلویم بغض می شود و گاه به دلم آه...

 
+ در شب های قدر این مسکین را هم دعا کنید...(مسکین در عربی یعنی بیچاره... بخواهند بگویند «بیچاره محمد»، میگویند «مسکین محمد»)
++ واقعا بی چاره ام...

  • سر به هوا!