رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

همه عمر بر ندارم، سر از این خمار مستی ..... که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

همه عمر بر ندارم، سر از این خمار مستی ..... که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

درباره ی وبلاگ
رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

خدایا!
هرچه گرفتی، بگیر، اما ایمانم را نه...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «16 دی» ثبت شده است

امروز سالگرد شهادت شهید سید محمد حسین علم الهدی و یاران وفادارش است، و من طبق عادت چند سال اخیر، هوس یک زیارت از هویزه، کربلای ایران، در دلم تازه شده...

قبل از سفر کربلا، همان وقتی که برادرم اردوی راهیان رفته بود، خواب دیدم به خوزستان سفر کردیم و جایی را زیارت کردیم که خانمی بومی می گفت اینجا پیکر اباعبدلله علیه السلام دفن شده... انگار باران شدیدی هم می آمد... بعد در همان حال داشتم فکر می کردم که پس کربلا چطور؟ و خودم جواب دادم که کربلا محل شهادت اباعبدلله علیه السلام است که زیارت می کنیم، اما بدن مطهر اینجا دفن است...

مسجد هویزه و ماجرایش، برایم یادآور کربلاست...

قرار بود یاریشان کنند، اما کار شکنی کردند... آن ها هم همانجا محاصره و شهید شدند، بعد به پیکرهایشان تانک راندند، و پس از 18 ماه که دشت های هویزه و سوسنگرد آزاد شد، پیکرهای غیرقابل شناسایی را همانجا دفن کردند...

 

چیزی نمی توانم بنویسم در مورد سید حسین عزیز، فقط بخشی از مناجات مکتوبش را از کتاب فریاد و سکوت، در ادامه ی مطلب، می گذارم.

+ پیشنهاد می کنم کتاب هایی که در مورد ایشان هست را بخوانید. یکی  همین «فریاد و سکوت» است، دیگری «سفر سرخ»، دیگری «سه روایت از یک مرد»... چند تای دیگری هم انگار هست که نخوانده ام...

++ این فایل را که درسنامه ی نهج البلاغه ی شهید است، چند روز پیش یکی از همکلاسی ها برایم فرستادند، گفتم بگذارم ببینید. صوت هایش هم هست، خواستید بگویید بگذارم در وبلاگ.

  • سر به هوا!