آن که دوستش داری...
دیشب به حدیث عجیبی برخوردم...
یعنی برای من که از کودکی نظر پدر و مادر آنقدر برایم جایگاه داشته که حتی در سنین پایین تصور می کردم مادر اگر بگوید راضی نیستم نماز بخوانی، نباید خواند!
خب من بزرگ شدم و تصوراتم نسبت به این مساله کمی تعدیل شد اما کمرنگ، هرگز!
برای همین میگویم برای «من» عجیب بود، کما اینکه وقتی فهمیدم نماز ربطی به رضایت مادر و پدر ندارد هم شاید کمی عجیب بود...
اما حدیث این بود:
سئل عن الصادق علیه السلام:
إنّی أرید أن اتزوج امراة و إن ابوی أراد غیرها،
قال:
تزوج التی هویت و دع التی هوی أبواک.
از امام صادق علیه السلام سوال شد:
من میخواهم با خانمی ازدواج کنم و پدر و مادرم کسی غیر از او را میخواهند.
فرمود:
با کسی که دوست داری ازدواج کن و آنکه پدر و مادرت دوست دارند کنار بگذار.
(تهذیب الاحکام، جلد 7، ص 392)
می دانید، داشتم فکر می کردم که چه ازدواج ها که می توانند خوب باشند، اما به دلیل این قید کاذب که پدر و مادر پسر باید راضی باشند به هم می خورد... قیدی که خداوند نگذاشته اما احتیاط های اخلاقی بیش از حد، آن را می گذارد و چه بسا فتنه ها و فسادها که ایجاد می کند... (کمااینکه در روایت داریم دختر اگر خواستگار را بدون دلیل دینی و اخلاقی رد کند، فساد ایجاد کرده است.)
+ البته که من نمیگویم اینگونه ازدواج ها هیچ آسیبی ندارند، اما پاک کردن صورت مساله بخاطر این آسیب ها بنظرم درست نخواهد بود.
- ۱۰ نظر
- ۱۳ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۰۳
- ۵۱۱ نمایش