بفهم، نفهم!
در اتوبوس دو زن داشتند با هم درمورد مدافعین حرم اظهار نظر می کردند که این ها را می فرستند برای دفاع از اسد و بعد هم بچه هاشون سهمیه میگیرند... یکی میگفت خیلی هاشون معتادند، میرن اونجا بعدشم خانواده شون دیه میگیرن و... بعد در ادامه ی مزخرفاتش هم درمورد شهید حججی گفت که اصلا معلومه این یه آدم بی جونه (و احتمالا معتاد)، دماغش رو بگیری جونش درمیاد...
تا حالا اینقدر از نزدیک دوتا احمق رو ندیده بودم...
اون لحظه داشتم فکر میکردم در دو دقیقه مگه میتونم نظام فکری طرف رو تغییر بدم، هر چی بگم، یه گند دیگه از اون نظام مزخرف فکریش میزنه بیرون و حالا بیا و درستش کن...
نمیدونم چرا اون لحظه به فکرم نرسید عکسهای دیگه ی شهید حججی رو نشونش بدم که لااقل اتهام اعتیاد رو نزنن، باقیش پیشکش...
+، دیگه باور کردم زمان جنگ هم مردم همه متحد و یکدست نبودن...
++ سردرد گرفتم از حرف هاشون... و از اینکه لالمونی گرفتم. ..
- ۷ نظر
- ۲۱ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۳۳
- ۵۳۵ نمایش