بعد از 1400 سال، یادم نرفته، داغ یتیمی ام را، با رفتن تو... بابای مهربانم...
+ در نجف خیلی ها حس خانه ی پدری دارند... خانه ای که در آن غمی راه ندارد و خیال آدم تخت تخت است...
++ وای از وقتی که میخواهی خانه ی پدری را ترک کنی... و وای از وقتی که حسرت دیدن دوباره ی این خانه ی پدری، سالها به دلت باشد...
- ۶ نظر
- ۰۶ تیر ۹۵ ، ۲۱:۴۴
- ۴۲۴ نمایش