رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

همه عمر بر ندارم، سر از این خمار مستی ..... که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

همه عمر بر ندارم، سر از این خمار مستی ..... که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

درباره ی وبلاگ
رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ من خیرٍ فقیرٌ

خدایا!
هرچه گرفتی، بگیر، اما ایمانم را نه...

یک شب که هزار شب نمیشه!!!!!!!!!!!!!!!!

سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۳۱ ب.ظ

وقتی بچه تر بودم، معمولا عروسی هایی را که احتمال می دادیم مجلس لهو و لعب باشد را دیر می رفتیم، یعنی سر شام که هم بوده باشیم هم نبوده باشیم... کم پیش می آمد که عروسی ای رقص و آهنگ و... داشته باشد و ما همزمان باشیم...

زمان که گذشت، به دلایلی، گاهی ناچار به شرکت می شدم، با کلی اعصاب خردی که من چرا باید مجبور باشم به تبعیت از دیگران و...

تابستان گذشته عروسی یکی از اقوام بود که از قضا دوستی ای هم با عروس داشتم و نمی شد نرفت... خانواده هم به نسبت مذهبی بودند و محجبه... از آنجایی هم که مادربزرگم با ما بود و اصولا خیلی حرص می خورد اگر دیر شود، زود رفتیم... چشمتان روز بد نبیند، آهنگ های تند و تهوع آور با مضامین آنچنانی بود که پشت سر هم پخش می شد... من هم به بهانه ی اینکه آماده شدنم طول می کشد، کلی در اتاق پرو ماندم(اگرچه در آن جا هم از آهنگ ها فیض می بردم) و فقط کمی مانده بود به شام درآمدم. اما کمی که از حضور من گذشت دیدم داماد آمده برای شام و تازه حتی داماد های دیگر هم هر از چندی بدون هیچ ایما و اشاره ای می آیند برای عکس با همسرانشان... من هم که هی مجبور بودم پشت این ستون و آن ستون سنگر بگیرم... وقتی هم اعتراض می کردیم یا طبق معمول می گفتند داماد امشب فقط یک نفر را می بیند(!!!) یا می گفتند ای بابا اون مردها از این فاصله و در این همه جمعیت که تو یک نفر را نمی بینند(!!!!!)...آخر سر هم که زودتر رفتم در اتاق پرو و آماده شدم... وقتی برمی گشتیم دیدم پدرم هم از آهنگ ها ناراضی بود... خلاصه سرتان را درد نیاورم کلی به سرکارمان فحش دادیم که چرا شرف حضور یافتیم!!!!؟

 

این گذشت تا همین جمعه ی پیش که عروسی یکی دیگر از اقوام دور مادری بود(پسر پسر عموی مادرم!) که بنده هم به همراه خانواده دعوت بودم. من که تا شنیدم گفتم نمی آیم... مادر و مادربزرگ هم استدلالشان این بود که این پسر فرق می کند و این قاری قرآن است و امکان ندارد بزن و برقص داشته باشند و... من هم پایم در کفش خودم ماند و بالاخره نرفتم... خانواده ی من هم به صورت خوشحال طوری به همراه مادربزرگم رفتند...

اما...

مادرم بعدا شروع کرد به تعریف از صحنه های وحشتناکی که در این عروسی دیده بوده... جمعی از دختران و زنان جوانی که با لباس های آن چنانی جلوی داماد قاری قرآن(!) می رقصیدند(که اکثرا نا محرم بودند) و داماد هم لطف کرده بود سرش پایین بود(خب بگو مجبوری بیایی زنانه؟!!! نیا برادر من، نیا! آسمان که به زمین نمی رسد!)... و حتی پدرم گفته بوده که مردها هم کلا درحال رقصیدن بوده اند... وضعیت در حدی اسفبار بوده که خواهر 10 ساله ی من اصلا با مانتو و روسری نشسته بوده و حتی مادربزرگم که معمولا فقط سرش گرم فامیل های خودش هست و توجهی به جوانب ندارد، صدایش درآمده بوده که ما فکر کردیم از این برنامه ها ندارید وگرنه نمی آمدیم...

من مانده ام که چرا؟ چرا شب عروسی حتی خیلی مذهبی ها جلوی فساد را نمی گیرند؟ چرا؟ واقعا چرا؟

مثلا اگر فساد نشود چه اتفاقی می افتد؟ با علم به اینکه این حرام است و هر حرامی آثار منفی بسیاری در دنیا و آخرت دارد، یکی مرا توجیه کند که چرا مذهبی ها اجازه ی فساد می دهند؟

+ حتی یادم هست سال ها پیش دوست خیلی مذهبی ام، نمازش بخاطر اینکه آرایش داشت قضا شد...

 

نظرات (۸)

  • الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
  • ...
    پاسخ:
    به فکر فرو رفتیدم!!!!
    شکلکِ به فکر فرو رفتیدن...
  • پرستوی مهاجر
  • چه بگویم
    سلام
    معمولا یا
    به خاطر این که عروس و داماد باهم توافق ندارند این جور میشه
     و این که نمی تونند خانواده هاشون را قانع کنند
    شاید هم ایمانشون ظاهری بوده از اول
    من عروس های زیادی رو میشناسم که از اول حجت را تمام میک نند اما خب بعضی ها کلا به حرف دیگران هستند و از خودشون نظری ندارند...
    :(
    پاسخ:
    سلام.

    آدمی که اینقدر سست باشه که حتی درمورد چیزی مثل آهنگ یا بدتر از اون، رقص دسته جمعی جلوی داماد، نتونه مقاومت کنه، چطور میشه بهش تکیه کرد؟
  • پرستوی مهاجر
  • سلام علیکم
    علتش این است که ما حلال را حلال نمیدانیم و حرام را حرام
    میگوییم حلال و حرام ولی بهش اعتقاد نداریم.
    چون میبینیم شاید در ظاهر نماز صبحمون قضا شد و هیچ چیزی رخ نداد.نه سنگ شدیم مثلا و نه مردیم.
    اخر الزمان است.حلال ها حرام جلوه میکند و حرام ها حلال
    دقیقا عین بلایی که سر این نظام شیعه دارد میاید.
    که مثلا ازدواج موقت که حلال خداست رو بد جلوه میدهند اما نعوذ بالله زنا که امروزه کم هم نیست را چیزی عادی و قابل قبول
    اگر کسی بخاهد مثلا برای دوری از گناه رو به ازدواج بیاورد با چشم یک فرد گنه کار و بوالهوس نگاهش میکنند اما همه برای یک هرزه لاابالی سوت و کف میزنند و نگاهی ترحم آمیز میکنند و چه بسا مستند هم میسازند که از سر فقر بوده و ....
    گیریم از سر فقر ولی خود همین ترویج گناه نیست؟خود همین تایید گناه نیست؟
    شکمهامون که از پولهای ربوی بانکها پر است و شهوت هامون هم که ....
    میخاهیم نظام و انقلابمان و کشورمان به کجا کشیده نشود ؟؟؟

    پاسخ:
    علیکم السلام.
    متوجه صحبتتون هستم...
    اما خب در این دو جمله که :
    ازدواج موقت که حلال خداست رو بد جلوه میدهند اما نعوذ بالله زنا که امروزه کم هم نیست را چیزی عادی و قابل قبولاگر کسی بخاهد مثلا برای دوری از گناه رو به ازدواج بیاورد با چشم یک فرد گنه کار و بوالهوس نگاهش میکنند اما همه برای یک هرزه لاابالی سوت و کف میزنند و نگاهی ترحم آمیز میکنند
    عده ی زیادی از مذهبی ها هستند که مشمول قسم اول صحبتتون هستن ولی مشمول قسمت دوم نه...

    علی ای حال، درد من مذهبی هایی هستند که توجیه می کنند فساد شب عروسی و البته خیلی لذت های دیگه رو... یا به قول شما حرام رو حلال می کنن...
  • پرستوی مهاجر
  • بله درست است.اولا باید واقعا تعریف مون جامع و کامل باشه از مذهبی بودن.چون واقعا ملاک داره .
    بعدش هم من بعنوان نمونه عرض کردم
    در همه چیز همینه.
    کلا هرجا ما از ثقلین که همان کتاب و عترت است فاصله گرفته ایم دچار ضعفیم
    چه در مملکت داری
    چه در اقتصاد
    چه در سیاست
    چه ازدواج
    چه زندگی های شخصی و اجتماعی 
    و هرچه شما فکرش را کنید

    این فاصله گرفتن هم فرق نداره مثل من طلبه باشه یا یک کس دیگر

    پاسخ:
    ببینید این فاصله ها که در غیر معصوم هست. عجیب هم نیست اصلا.
    مطمئنا تعریف مذهبی بودن هم چیز آنچنان سخت و غیرعادی ای نیست. یعنی کسی که برایش مذهب و دستوراتش مهم است و تا بتواند عمل می کند. بله ممکن است جاهایی هم از دستش در برود...

    اما چرا فساد شب عروسی برایم جا نمی افتد:
    چون اسمش هست فساد! یعنی یک گناه بزرگ علنی دسته جمعی!

    این که سی چهل تا خانم با لباس های آنچنانی جلوی داماد پایکوبی کنند، چیز کوچکی نیست که از دست یک فرد مذهبی در برود! واقعا چیز کوچکی نیست. کمترین کاری که داماد می توانسته بکنه این بوده که یا در قسمت خانم ها(که گاهی دلم می خواهد فحششان دهم عده ی کثیریشان را!) نیاید یا وقتی دیده وضعیت اینطور است، بجای نشستن و سر به زیر انداختن(که مطمئنا بی حظ هم نمانده) بلند شود برود در همان طرف خودشان... تازه این کمترینش هست. کار دیگر اینکه آهنگ های ملایم تری استفاده کنند، رقص نور نگیرند و... این ها چیزهایی نیست که از دست آدم در برود...

    نمی فهمم این چیزها که فسادآور است و شخص آگاهانه و متعمدانه انجام می دهد چه توجیهی می تواند داشته باشد؟

    حتی به وضوح حساسیت قشر مذهبی برای عدم حضور در این مجالس کم شده... که خود این هم توجیه دینی ندارد...
  • پرستوی مهاجر
  • بله واقعا داماد نباید چنین مجالسی بگذارد برپا شود و یا در زنانه نیاید
    بله قطعا منکر در علن بیشتر موجب خشم الهی است چون با یک نوع ترویج گناه همراه است نسبت به کسی که در کنج خانه اش یک غلطی میکند
    خدا همه را هدایت کند به آنچه خودش میپسندد
    همه ما در معرض ابتلاییم و پیوسته باید بخواهیم و بخوانیم که خدا مارو یک چشم بر هم زدن به خودمون وانگذارد

    پاسخ:
    الهی...
    و لا تکلنی الی نفسی طرفة عین، ابدا...
    سلام


    باید بگیم چحوری این چیزایی که شما ازش ناراحتید رو رفع بکنن؟


    یعنی یه روندی برای برگزاری جشن شب عروسی طراحی بشه توسط خود مردم (که بعضیا رفتن تو کار آوردن مداح: عروسی دوست حوزوی ام اینجوری بود) این فقط یه نمونه است اما باید یه جایگزین عام تر پیدا کرد که همه بتونن قبول کنن و این مشکلات رو هم نداشته باشه :)
    پاسخ:
    علیکم السلام...

    جایگزین یه بحثه...

    اینکه چطور یه بچه مذهبی حاضر به فساد در شب عروسی ش میشه یه بحث دیگه... و اینکه قبح این مساله داره روز به روز بیشتر می ریزه...

    من میگم کسی که مذهب براش مهمه، چطور حاضر میشه علنی فساد راه بندازه... ولو اینکه جایگزین نداشته باشه!

    که حقا هم اسمش فساده اینجور مجالسی که وصفش گذشت...
    بله متاسفانه
    البته ما هم تو عروسیمون بزن و برقص داشتیم
    که البته بزنش روی میز زدن بود و برقصش رقص مثلا محلی بود:)(البته در فضای کاملا زنانه)
    هنوزم گاهی از به یادآرودن مراسممون دلم غنج میره و دلتنگش میشم
    البته به جز یه قسمت تلخش که بین خودمو همسرم بود بقیش عالی بوددددد
    پاسخ:
    خانوم اینا که دیگه الان بزن و برقص حساب نمیشه :))
    شادی دور همیه... خداییش کیف هم میده! ؛))

    ان شاءالله از اون قسمتای تلخ دیگه پیش نمیاد و همیشه همه جای زندگی تون عالیه... :)))
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی