چه با بصیرت رفتید و آمدید عزیزان!
سه شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۰۰ ب.ظ
1،2،3،4،5،6،7،8،9،10،11،12،...
،72،73،74،...،100،101،102،103،...150،151،152،153،...
،200،201،202،203،...،250،251،252،...
،265،266،267،268،269،
270!
فقط همین...
فقط 270 شهید امروز آمده بودند...
مردانی که با بصیرت رفتند
و
با بصیرت برگشتند
تا
به همه بفهمانند
که
مسلمان واقعی
دست بسته
زیر خاک
می رود
اما
زیر بار ظلم و کفر
نمی رود...
هرگز!
پ.ن1: از آنجایی که تا حدی با عملیات کربلای 4 بواسطه ی روایتگری استاد مجاهدم آشنا بودم و دلخون از پرپر شدن گل های امامم، این175 عزیز دست بسته، دل مرا با خوشان بردند...
پ.ن2: استادم تعریف می کرد که دو سه تایی از آن ها که او خودش بوسیده بودشان و راهی اروندشان کرده بود برای بازگشت از خاک دشمن، سالها بعد برگشتند... با پلاک هایی که از شکم یک کوسه درآورده بودند...
شاید بیربط نوشت(!): این را حتما ببینید.
آنها رفتنشان و آمدنشان همه نور و خیر بود. اما در رفتار و برخوردهای این روزها دو نکته بیشتر جلب نظر میکند. نکتهی نخست این که تعداد قابل توجهی از افراد، تقریباً از تمام گروههای فکری و فرهنگی و اجتماعی، نسبت به این شهدا اظهار ارادت و محبت میکنند که بسیار دلگرمکننده و زیبا است. نکتهی دوم اما این است که گهگاه در برخی اظهارنظرها طوری بهنظر میرسد که گویی این شهدا افرادی بیآرمان و عقیده بودند که بدون آنکه بدانند برای چه میروند و چه وقایعی ممکن است پیش رو داشته باشند، رفتهاند و از بد حادثه گرفتار شدند و شهید شدند. یعنی جنس برخی از ابراز احساسات بیش از آن که ابراز علاقه و احترام به مردانی بلندمرتبه و صاحب عزم و ایمان باشد، بیشتر از نوع دلسوزی برای تعدادی از بچههای مردم است که مثلاً داشتند در کوچه فوتبال بازی میکردند و کامیونی با آنها تصادف کرد و در اوج جوانی از دنیا رفتند (با عرض پوزش به محضر شهدای گرانقدر).
پیروز باشید!